ترمه نراقیترمه نراقی، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره

ترمه مامان و بابا

مسافرت ارومیه و تبریز

سلام مامانم خوشگلم هفته پیش چیزی برات ننوشتم (از تاریخ 9/6/90 تا 14/6/90)چون تعطیلات مامانی بود با بابائی و خاله لادن اینا و خاله لاله اینا و عمه مریم اینا و مامان جون و شهره جون(نونی) رفتیم مسافرت ارومیه و تبریز دائی شهرام جا گرفته بود خیلی خوش گذشت تو مسافرت ارومیه رو گشتیم کلیسای بی بی مریم و دوقوز پله و 3 گنبد وبند رفتیم مهاباد هم غار سهولان و تبریز هم رفتیم ائل گلی و مقبره شاعرها خلاصه تو کل سفر که 6 روز بود خیلی دختر خانم و  خوبی بودی مامان کلی با شما حال میکنه و مسافرت هم بهش خوش میگذره راستی به مهرانا میگی نانا به عمو مجید هم میگی جیجید وقتی از عمه مریم اینها جدا شدیم گفتی میشی رف راستی ی جمله جدید هم گفتی دائی وایس مامانی قشن...
19 شهريور 1390

نونی

راستی مامانی دیشب که میخواستی خاله شهره رو صدا کنی میگفتی نونی نمیدونم یعنی شهره جون یا یه چیز دیگه خیلی با حال شدی تا شهره بهت میگه ای ترمه     شما میگی بد تا مل بگیم نه خوب ناز مامانی ی روزی قورتت میدم تمام دندونامونو شکوندی از بس رو هم فشار دادیم آخرش میخورمتا
2 شهريور 1390

قربون دخترعزیزم

مامانی یکشنبه شب 2 تا از انگشتات خورد به گاز و تاول زد خیلی خیلی گریه کردی به قول بابائی مهربون تو عمر خودت تا حالا اینقدر گریه نکرده بودی .دوست دارم عزیزم. بخدا تقصیر مامان نبود مامان داشتم افطار میکردم شما و بابائی تو آشپز خونه بودین و داشتی با جرقه گاز بازی میکردی بابائی هم داشت ماستو خیار درست میکرد یکدفعه کنجکاوی شما گل کرد و خواستی ببینی روی گاز چه خبره که اینجوری شد. مامان فدائی شماست عزیز دلم
1 شهريور 1390
1